تاریخچه قاشق

براتون پيش اومده برين مهموني و سعي کنين به مهمون‌هاي ديگه بفهمونين که خيلي باکلاس، باوقار، مبادي آداب و خلاصه کلي آدم‌حسابي هستين؟ همه چي خوب پيش مي‌ره تا اينکه موقع غذا يهو يه کاري ازتون سر مي‌زنه که ديگه نتونين سرتون رو بالا کنين! سرويس قاشق و چنگال

دو هفته پيش يکي از دوستام تعريف مي‌کرد که به صرف ناهار خونه يکي از استادهامون دعوت شده بوده. سر ميز همه گرم صحبت‌هاي پُرمغز فرهنگي بودن و اون بنده خدا هم خيلي مودب و صاف و بدون قوز سوپش رو ميل مي‌کرده و تا مغز استخوان به حرف‌هاي اساتيد محترم گوش مي‌داده که يکهو همسر استاد از جا بلند مي‌شه تا براي يکي از مدعوين محترم دوباره سوپ بريزه. نگاهي به ظرف سوپ مي‌کنه و مي‌بينه ملاقه داخلش نيست. هي «ملاقه کو، هي ملاقه کو، همين جا بود، همين الان باهاش سوپ ريختم!» راه ميندازه و يک‌دفعه چشمش مي‌افته به دوست ما که با لب‌هاي غنچه‌شده داره سوپش رو با ملاقه سوپ‌خوري مي‌خوره.
همه مدعوين هم نگاه همسر استاد رو دنبال مي‌کنن و چشم‌شون مي‌افته به دوست من و ملاقه و ظرف سوپ، کمر بدون قوز و خلاصه اونا نگاه، دوست ما نگاه! دوستم مي‌گفت «به‌خدا ملاقه سوپخوري اندازه قاشقم بود. فقط اون خيلي گرد بود و قاشقم بيضي.» يواشي ملاقه رو مي‌ذاره تو بشقابش. يه لبخندي به همه مي‌زنه، همه هم يه لبخندي بهش مي‌زنن!
دوستم داشت همين طوري تعريف مي‌کرد و حرص مي‌خورد و غر مي‌زد. هي مي‌گفت: آبروم رفت، آبروم رفت. هر چي مي‌کشيم از اين چيني‌هاست. مرده‌شورشون رو ببرن با اين قاشق‌هاشون. جنس‌هاي بنجل‌شون کل دنيا گرفته.
-اي بابا چه ربطي داره! از کجا معلوم قاشق خونه استاد ساخت چينه! تو اشتباه کردي. حالا توقع داري مائو از گور در بياد و از طرف صنف قاشق‌سازان چين ازت عذرخواهي کنه؟ سخت نگير! حالا خوبه اجداد ما با دست غذا مي‌خوردن، هيچ ايرادي هم نداشته!
-تو هم ما رو گرفتي؟ من جلوي کلي آدم‌حسابي سنگ رو يخ شدم. حالا داري براي ما تاريخ غذا خوردن مي‌گي؟ آخه يه چيزي بگو با عقل جور در بياد. اجداد ما با دست غذا مي‌خوردن؟ بچه گير آوردي؟ هنر نزد ايرانيان است و بس. ختم کلام.